رسانه ها
Medea
تله ویزیون
Television
سینما
Cinema
تیاتر
Theare
شناسنامه
Aboqat Me
میزبان
Home
پشتِ اَبر
Behind The Cloud
نوشته ها
Writings
نشان ها
Awards
پُوسترها
Posters
داوری
Jury
  آموختن و آموزش
Learning & Teaching
 

 

Learning & Teaching

آموختن‌وآموزش  

هرمزهدایت   Hormoz Hedayat

 

 

 

 

سال 1348

خانه‌تکانی

     با نگاهی به چکیده‌ای که گذشت، پیداست که نگارنده، چندان شاگردِ سربراه و گوش‌سِپاری نبوده است. مگر جایی که شوری درسر آید. و آن‌هنگام این شور را در هنرِنمایش یافتم و برآن شدم تا بارِدیگر و ازسر، بازخوانی کنم آموزه‌های پیشین را، از دبیرستان گرفته تا دانستنی های پراکنده و دستورِ زبان خودی و بیگانه و هنر و همزمان گذراندنِ آموزشِ شش هفتگیِ دانشکده‌یِ هنرهایِ دراماتیک که گواهی‌اش را در زیر می‌بینید. این‌همه، آماده سازی خویش بود برای بدست آوردن پیروزی در آزمونِ گذر از دروازه‌یِ زرینِ دانشگاهِ تهرانِ آن‌روزگار.

 

هنرستانِ آزادِ هنرهایِ دراماتیک

 وابسته به دانشکده‌یِ هنرهایِ دراماتیک

 شش هفته تابستان 48

 

Conservatory of dramatic arts

related to the college of dramatic arts

summer 69, six weeks

 

استادان: رکن الدین خسروی Roknedin Khosravi.

Nosrat Karimi نصرت کریمی

و...   ...&

همشاگردی‌ها:

 مهدی فخیم زاده Mahdi Fakhimzadeh. احمد آقالو Ahmad Aghaloo

 باقر کریمپور Bagher Karimpoor

و...      ...&

تابستان 1348  Summer 69

 

 

سال 1348

     نگارنده، همزمان با اندکی پس و پیش، دو آزمونِ(ورودی)دانشکده‌های هنرهای دراماتیک و هنرهای زیبایِ دانشگاه تهران را گذرانید. بااینکه درآزمون نوشتاریِ هنرهای دراماتیک بالاترین نمره‌ها را به‌دست آوردم، درآنی که نام‌هایِ پذیرفته‌شدگانِ هنرهایِ زیبا در روزنامه آگهی شد، و نامِ خویش را در بین آنان یافتم  با هم‌اندیشی استادان هر دو دانشکده، دانشگاه تهران را برای پیوستن برگزیدم. و دیگر آزمون نمایشی دانشکده‌ی دراماتیک را دنبال نکردم.

 

 

سال  1352- 1348

دانشگاه تهران . دانشکده‌یِ هنرهایِ زیبا. هنرهای نمایشی

استادان:

   پرویز ممنون. حمید سمندریان. مرتضی ممیز. ماردویان. پری برکشلو. هرمزفرهت. مادام سپاهی    

      فریدون رهنما. مهین تجدد. حسن رهاورد. نصرت کریمی. محمد کوثر. پرویز پرورش و...

همشاگردی ها :

سوسن تسلیمی. رضابابک. مرضیه برومند. پرویزپورحسینی. سوسن فرخ نیا. بهروزبه نژاد

مریم مختار. بهرام شامحمدلو. مینا ناظرپور. منوچهر حسین پور. نسرین جوادی. غلامحسین بهرامی  

نسرین رهبری. علیرضا هدایی. شهناز صاحبی. محمود عطار. محمود عزیزی(تشابه اسمی با دکترمحمود عزیزیِ)و...

 

 

از راست به چپ :

محسن نعمانفر، سوسن تسلیمی

 

Right to Left :

Soosan Taslimi, Mohsen Nomanfar

روسپی بزرگوار!

          کارنامه‌یِ نمایشیِ نگارنده، دربخش خود آمده است. بنابراین در اینجا به آن نمی‌پردازم،  مگر رخداد ویژه‌ای که با روزگارِ دانشجویی‌ام در دانشگاه تهران پیوندی تنگاتنگ دارد، و گذر از کنار آن بی ماندنی بر آن گناه‌است چراکه رویدادی کلیدی و کارساز بوده و بازتابی چشمگیر داشته است، و اگر دربستری دیگر، چون(سینما)رُخ‌می‌داد، می‌توانست اندوخته‌یِ ماندگاری باشد برای دارنده‌اش. کارِ نمایشِ زنده، پیوسته رنج فراموش شدن را با خود دارد و با سرآمدن واپسین شب نمایش، گویی همه چیز به پایان میرسد. روسپی بزرگوار، درسِیُمین سالِ دانشکده، با یاری تنی چند از همشاگردی‌هایِ هنرها، چون سوسن تسلیمی، افشین قهرمانی، مرضیه برومند و یارانِ گروه پویا چون محسن نعمانفر و دیگر دوستانی که دربخش نمایش نامشان آمده است، با کارگردانی و بازی نگارنده، در آمفی‌تاتر دانشکده، برپهنه‌یِ نمایش رفت و با بازتاب بی‌مانند و پرشوری روبرو گشت. آن‌چنان پرآوازه شد که شیرینیِ برآمده از پیروزی‌اش همچنان دریاد است و از دیگر سو سرآغازی شد برایِ بدخواهیِ تنگ بینان و کوته پنداران. شوربختانه  آسیبِ بدخواهی، فراگیر و همیشگی است. به‌ویژه ازسویِ واپس ماندگانِ روزگار.

 

 

هرمز هدایت، مرضیه برومند، داریوش مودبیان

Daryoosh Moadabian, Marzieh Bouroomand, Hormoz Hedayat

عطا امید وار  

 Ata Omidvar   

 

 

سه راهِ امیدوار!

     "عطا امیدوار"دانشجوی پرآوازه‌یِ معماریِ دهه‌هایِ چهل وپنجاه، سال‌هایِ طلاییِ هنرهایِ دانشگاه تهران رو کمتر کسی پیدا می‌شد که نشناسه. اگه اون‌زمان ازدرِاصلی به‌دانشگاه تهران وارد می‌شدید روبروتون زمین فوتبال بود که الان شده جایگاهِ نمازجمعه. در دو سویِ زمین دوتا خیابون به شمال دانشگاه می‌رفتند تا به دانشکده‌ی پزشکی برسند. سر راه هم به دانشکده های گوناگون راه داشتند. خیابون دست راستی به چند دانشکده راه داشت که نخستین اونا هنرها بود. بنابراین جاییکه تو این خیابون به‌ورودیِ هنرها راه داشت، یه سه‌راه بود که ایستگاه و پاتوقِ آغازین بچه‌هایِ هنرها بود. و از اونجا که تا پیش از ورودیِ دوره‌یِ‌ما که پُرسروصدا بودیم، بچه‌های معماری حرفِ اَوَلو می‌زدن و اسم اون سه‌راهو گذاشته بودن "سه راهِ امیدوار".خب، رَوِشِ آزمونِ ورود به‌دانشگاه سال 48 که ورودیِ ما بود به‌ویژه برای تاتر تغییر اساسی کرده بود و همین امر، به‌علاوه‌یِ شرکت کننده‌هایِ اون دوره، ورق‌رو کمی به‌سود و حضورِمانمایشی‌ها چرخوند. به‌هرروی عکس بالایی، سمتِ چپ‌ رو به‌گُمانم غلامحسین بهرامی در همون سه‌راهِ امیدوار از ماگرفت. عکس دستِ راستی‌هم که عطا امیدواره و البته نه عکس آن‌روزگار که اونو نگارنده در تارنامه یافتم وپیداست که بر روزگارِ واپسین پیوند می‌خورد. در باره‌ی نخستین برخوردم با عطا امیدوار یادداشتی جدا می‌نویسم که اینو درحالِ‌حاضر، همین‌جا تمومش کنم.

 

 

    این همان عکسی‌است که دوست وهمشاگردیِ دانشگاهی‌اَم "غلامحسین‌بهرامی"درباغچه‌یِ‌دانشکده‌یِ‌هنرهایِ‌زیباازنگارنده‌گرفته، وامضاءِاودرگوشه‌یِ عکس دیده می‌شود.

     دوست‌وهمشاگردی‌دیگرم"رضابابک"چندباربامن درددل کرده‌که چرا چندان‌عکسی‌ازدورانِ‌دانشجویی‌مان ‌به‌جانمانده‌است، درست‌هم می‌گوید. شوربختانه ‌درِعکس‌هایِ‌کم‌شماری‌هم‌که ‌من‌گردآورده‌ودراین برگ‌خواهم‌گذاشت، اورانمی‌بینیم! به‌هرروی نگارنده دیگربار به‌هنگامِ دانشجویی‌دردانشگاهِ‌کاردیفِ‌بریتانیابه‌سویِ‌خریدِدوربینی‌دُرُست‌ودرمان وآغازی‌دگرباردرزمینه‌یِ عکاسی گام‌برداشتم که جداگانه به‌داستانش خواهم پرداخت.

لوبیتل روسی!

 

    در روزگارِ نوجوانیِ نگارنده، کمتر کسی دوربین عکاسی داشت. هرچند به‌یاری همین دوستانِ کم و یا استودیویِ عکاسی و گاهی‌نیز عکاس‌هایِ سیار که آنان‌را "فوتو" می‌خواندیم، اینک شماری نه‌چندان‌کم عکس بایگانی کرده‌ام.

    نخستین‌بار، یکی‌ازدوستان‌برادرم برایِ‌چندروزی یک‌دوربین حرفه‌ای به‌دستم داد که چند روزی را آزمون عکاسی کنم. فرمول‌هایِ سختی راهم شفاهی به‌من آموخت. هرچند به‌یاد نمی‌آورم که عکسی با آن گرفته باشم یا نه! تا این‌که به هنگامِ گذراندنِ دورانِ‌آموزشیِ سپاه‌ِدانش وبه‌گمانم با اندوخته‌یِ دریافتیِ ناچیزِ سربازی، یک دوربینِ لوبیتلِ روسی خریدم که عکس‌هایِ یادگاریِ خوبی هم با آن گرفتم. نشان به آن نشانی که یکی ازعکس‌ها را عکاسخانه‌یِ شهر به بزرگیِ ویترین مغازه‌اش چاپ‌کرد ودرآن جای‌داد. به‌یادنمی‌آورم‌که لوبیتلِ روسی را کِی وچگونه رهاکردم. شگفتاکه درسال‌هایِ پُرملاتِ دانشجویی به‌دنبالِ این ابزارِ تاریخ‌ساز نرفتم. اِنگار رشته‌یِ عکاسی نیز همزمان  در همسایگی و دردلِ‌هنرها برپابود. بچه‌هایِ‌معماری‌را دوربین‌به‌دست کمنمی‌دیدم. برخی‌ازآنان‌درعکاسی‌چیره‌دستهمبودند ودرروندِآماده‌سازیِ‌نمایشِ  "روسپی‌بزرگوار"هنرِعکاسی‌شان‌رابه‌آزمون‌کشیدندومارانیزیاری‌دادند. بینِ همکلاسی‌هایِ‌ما درهنرهایِ نمایشی تاآنجاکه به‌یادمی‌آورم، تنها "غلامحسین‌بهرامی"بود که دوربینی حرفه‌ای به‌دوش می‌کشید و اینجا و آنجا عکاسی می‌کرد. عکس پهلویی هم ازکارهایِ اوست که در باغچه‌یِ دانشکده‌یِ هنرهایِ زیبا از نگارنده گرفته و امضاءِ او در گوشه‌یِ عکس دیده می‌شود.

 

 

ازراست به چپ ایستاده، پشت: علیرضا هدایی، رامین صدیقیان،

ازراست به چپ ایستاده، جلو:

......؟، مرضیه برومند، هرمز هدایت، سوسن تسلیمی  

 نشسته : فرید شریفی

 

Standing back, Left to Right: Ramin Sadighian, alireza Hodaei,

Standing front, Left to Right:

Soosan Taslimi,  Hormoz Hedayat, Marzieh Boroumand, ......?

 sitting : Farid Sharifi

 

عکس‌هایِ گرفته نشده!

     آنان‌که‌بادانشکده‌یِ‌هنرهایِ‌زیباآشنایندمی‌دانند راهرویِ‌ دانشکده‌، ایوان‌مانندی‌است‌که ‌سراسرِبنای

هنرهارافراگرفته‌وگذرگاهی‌است‌برایِ‌رفت‌وآمدِهمه‌یِ

تنابندگانِ‌ آن ازدانشجوگرفته‌ تا استاد وکارکنان، و...، همیچنین جاییِ خورندِ وراندازکردنِ‌ یکدیگر.دستِ‌کم زمانِ‌ما این‌گونه بود.

     دریکی‌ ازهمین ‌آمدوشدها، ‌دوستی، که‌شاید همین‌غولومیِ‌خودمان(غلامحسین‌بهرامی)بود، ‌مارا چسباند‌به‌دیواری‌ و این‌عکسِ‌پهلویی ‌را از ما به‌یادگار

گرفت.براستی‌که‌ روزهایِ‌خوش‌‌وبی‌خبریِ‌ دانشگاه،

آن‌هم ‌ازگونه‌یِ‌ هنرهایی‌اش بود.

     اگر از فیگورهایی‌که ‌آدمی، ‌ناخودآگاه و خودآگاه،

جلویِ‌دوربین‌می‌گیرد بگذریم، کمترنشانی‌ازدل‌شوره و نگرانی درپسِ‌ِچهره‌ها پیدااست. شایدهم نگارنده با یادِ روزگارِگذشته این‌گونه می‌پندارد.

     آن‌زمان دلواپسی اگربود، که‌بود، خوش‌خیم بود. چراکه انگیزه‌کارسازبود. انگیزه همیشه کارسازاست اگرباورش بداریم و به‌جا بکارش بگیریم. سخنوری نمی‌کنم، تلاش‌می‌کنم تا عکسهایی را که آن‌زمان گرفته‌نشدودوستم"رضابابک"به‌تازگی افسوسِ آن‌را می‌خورد، اینک بازنمایی کنم.

    درپانویسِ‌ِعکسِ پهلویی نام هم‌دانشکده‌ای‌هایم آمده‌است، مگر یکی که چهره‌اش را به‌یاددارم و نامِ اورا نه! به‌جایِ نامش اینک چندنقطه گذاشته‌ام و یک علامتِ پرسش، امیدوارم دوستانی که می‌دانند درشناساییِ نامش یاری‌ام کنند. تا درروندِ بازسازی این‌برگ ویرایش شود.

          روزهایِ پایانیِ پاییزِ 97    هرمزهدایت

 

 

 

 

نشسته راست به‌چپ: نسرین رهبری، بهرام شامحمدلو، پرویز پورحسینی

ایستاده راست به‌چپ: هرمز هدایت، شهناز صاحبی،

  سوسن فرخ‌نیا، بهروز به‌نژاد، غلامحسین بهرامی، افشین قهرمانی

نشسته بربالایِ سنگ بزرگ دانشکده: علی‌رضا هدایی

 

 

Seating, Left to rigth:

 Parviz PourHoseini, Bahram Shamohamadloo, Nasrin Rahbari

Standing, Left to rigth: Afshin Ghahremani, GholamHosein Bahrami,

Behrooz Behnezhad, Soosan Farokhnia, Shahnaz Sahebi, Hormoz Hedayat,

Seating on the big rock: Alireza Hodaei

 

     ایماژِپهلویی، گروهی ‌از همکلاسی‌هایِ ورودیِ48 "همان‌دوره‌یمعروف‌به‌طلایی". را دربرمی‌گیرد. از25تن‌پذیرفته‌شدگان‌ آن‌سال  17 تن باقی ماندند. 9تن دراین عکس دیده می‌شوند. دوتن سوسن‌تسلیمی ومرضیه برومند را درعکسِ پیشین دیدید و شش تن دیگرهم کوشش می‌کنم تا ایماژهایشان را به‌گونه‌ای‌گردآورم. عکس، جلویِ‌سنگِ‌بزرگِ‌ دانشکده(مشهور به نمادِ معماری‌ها)گرفته شده، و اسامی زیرِ عکس آمده است.

     داستانی‌هم برسرِسنگِ بزرگِ دانشکده رُخ‌داد و بانی‌اش من و اکبر زنجان‌پور بودیم که سال بالایی مان بود. روزی با اکبر کنارِ سنگ‌سرگردان‌بودیم‌وانگاردرپیِ بازیگوشی که سرگرمیِ معمولِ آن روزگار و به‌ویژه آن دانشکده‌بود.یکهوبه‌سرمانزدتاسنگِغول‌پیکر یا هماننمادِ رشته‌یِ معماری دانشکده‌را سرنگون کنیم! کاریکه "نشدنی"‌ می‌نمود.

    دوتایی‌ به‌جنباندنش‌ کوشیدیم. ازخلاصیِ اندکی‌که‌ در سطحِ‌اتکا داشتو کاربردِ فیزیک ‌بهره‌بردیم و سنگِ غول‌پیکر را واژگون کردیم.

     یکهو جاخوردیم ‌و پا به‌فرار گذاشتیم. و به‌شمالِ دانشگاه پناه بردیم. چندی ‌بانگرانی سپری‌شد و خواستیم به‌میدانِ‌جرم بازگردیم،

که اکبرتن نداد و گریز از محل را جایز دانست. نگارندهتاب‌نیاوردوبه‌محلِجرمبازگشت.  

     محشری برپاشده بود. دریافتم که درنبودِ

مابانیرویِ‌گروهی‌وهمچنین‌بکسل‌کردنِ‌باطناب  ‌وخودرو...سرانجام‌سنگِ غول‌پیکر‌رابرپاساخته بودند و از این‌روی‌ ریاستِ آقامنشِ‌ دانشکده،

‌دکتر میرفندرسکی‌ضیافتی دربوفه‌یِ هنرها

برپاکردهبودو"درویش"تکنیسینِ آمفی‌تاتر هم بالایِ یکی‌از میزها شیرینی بین همه پخش می‌کرد.نگارنده نیز بی‌رودربیستی به‌سویش رفت تا کامی شیرین کند و درویش دردم که مجرم رادید، انگشت اشاره به‌سویم دراز کرد و فریاد کشید: "خودشه، دکتر خودشه!"

 

 

 

ایستاده، راست‌به‌چپ: محمود عطار، رضابابک، هرمز هدایت، غلامحسین بهرامی، پرویز پورحسینی

نشسته، راست‌به‌چپ: بهرام شامحمدلو، مریم مختار، پرویز ممنون(اُستاد)، نسرین جوادی(مجابی)، شهناز صاحبی

 

Standing, Left to Right:

Parviz Pourhoseyni, Gholamhoseyn Bahrami, Hormoz Hedayat, Reza Babak, Mahmood Atar

Seating, Left to Right:

Shahnaz Sahebi, Nasrin Javadi, Parviz Mamnoon(The professor), Maryam Mokhtar, Bahram Shamohamadloo

 

 

    پیش‌ترگفته‌ام که‌ما ورودی‌هایِ48 هستیم. سالی‌که می‌بایستی ابتدا درآزمونِ سراسری زبانِ‌مادری و زبانِ‌بیگانه ودانشِ‌فراگیر، پیروز می‌شدیم تا به‌ایستگاهِ دوم که دربرگیرنده‌یِ آزمونِ دانشِ فراگیرِ هنری بود راه‌یابیم و بتوانیم با گذر از آن تازه به‌ایستگاهِ‌ سوم که همانا آزمونِ(عملیِ)رشته‌یِ برگزیدهِ‌مان باشد برسیم واین واپسین‌سنگر را بگشاییم و ُکلیدِ دروازه‌یِ"دانشگاهِ‌تهران"را به‌دست آوریم. ازشمارِ آزمون‌بگیرانِ واپسین‌سنگر، یکی"پرویزممنون"بود که هم‌او گویی(رییسِ)"دپارتمانِ Department"نمایش بود و همان سالِ‌نخست آموزشِ"مبانیِ‌بازیگری"مارابه‌دست‌داشت. دیگری اُستادی‌برایِ‌همه‌یِ‌نسل‌ها"حمیدسمندریان"بودکه اونیز "مبانیِ‌بیان" را به‌ما می‌آموخت. و ازسالِ دوم به‌بالا، افزون بربیان، کلاسِ بازیگری ‌وکارگردانی‌هم بااو داشتیم. دیگرانی‌هم داورِ این‌آزمون بودند. انگار"داود رشیدی"،"اسماعیلِ‌شنگله"و.....، راست‌اَش درست به‌یاد نمی‌‌آورم. هرچند به‌یاددارم‌ و به‌خود می‌بالم ‌که شاگردِ بهترین و برجسته‌ترین اساتیدِهنر دربِسترهایِ گوناگون و در درازایِ چهارسالِ دانشجوییِ‌مان بودیم. دربالا ازآنان نام برده‌ام و درپِی بدان‌ها بیشتر خواهم پرداخت.

     پرویزممنون استادی وفاداربوده وتابه‌امروزهم هست. او اگرچه دراروپازندگی‌می‌کند، پیوسته پیوندش‌را بامیهن و ما شاگردانش نگاه‌داشته‌است. هرگاه به‌ایران سفرمی‌کند باما تماس می‌گیرد و می‌خواهد که گردِهم‌آییم. نخست درخانه‌یِ بستگانش ازما پذیرایی‌کرد ودرپِی وبه‌نوبت هرباردرخانه‌یِ یکی‌ازماگردهم‌می‌آییم. هربارگروهی هستند و گروهی دیگر غایب. عکسِ‌بالابازمی‌گردد به‌یکی‌ازهمین‌دیدوبازدیدهاوبه‌سال‌هاوشایدبه‌اندازه‌یِ‌یک"نسل"دیرتراززمانِ(فارق‌التحصیلی‌ِمان)وگذراندنِ‌واپسین‌زمانِ میان‌سالیِ‌مان. درخانه‌یِ"مریم مختار"نفرِدومِ نشسته ازراست درعکس.       

 

 

 
آموزشگر و کارگردان :  هرمزهدایت      Hormoz Hedayat : Teacher & Director
 

The Accountancy College 

مدرسه عالی حساب داری 

:The result

دست آورد

 

دست بالای دست Dast balaye Dast، خانه روشنی Khaneh Roushani

&و

چشم دربرابر چشم  Chashm dar barabar e Chashm

 

 نویسنده: غلامحسین ساعدی (گوهرمراد)

written by : Gholamhoseyn Saedi (Ghohar Morad)

 

با بازی دانشجویان :

اسماعیل متین فر، داریوش فرزانه، ایرج طباطبایی، رامین یزدانی، سعید روحانی

جمشید هورفرو...

همراه :

غلامحسین بهرامی، مریم نایاک (دانشجویان هنرهای زیبا)

 

چشم در برابر چشم از سوی داوران جشنواره‌یِ سراسری دانشگاهی،

  در جایگاه یکم کارگردانی، بهترین اجرا و جایگاه دوم بازیگر زن برگزیده شد .

 

  Chashm dar barabar e Chashm    

Chosen by Jury of the Universities Festival  as the best performance, Directing

 & Second place for female acting

 

تالارهمایش مدرسه ی عالی حساب داری   1352 - 1350

Accountancy College 1971 1973

 

 

 

دبه درآوردن هایِ ایرونی!نمایشنامه‌یِ"چشمدربرابرچشم"

نوشته‌یِ: غلامحسینساعدی

(گوهرمراد)

با طراحی و کارگردانیِ: هرمزهدایت

درپیِ‌داستانی‌پُرتَنِش‌درمدرسه‌یِ‌عالیِ‌  حسابداریسال 1351 به‌نمایش‌درآمد. چگونگیِ رویدادِ آن در بخشِ‌نمایش آمده‌است، این‌کار همزمان با برپاییِ جشنواره‌یِ‌سراسریِ‌تاترِدانشگاه‌هایِ‌  کشوربه‌نمایش‌درآمدو پیش‌بینی‌نشده‌ دردلِ این‌جشنواره‌جایگرفت.        "چشم‌دربرابرچشم" همانگونه که همینپهلو در بازتابِ پیش‌نویسِ داوران آمده‌است، جایگاهِ نخست را در (اجرا) و کارگردانی و نیز جایگاهِ دویمِ بازیگرِ زن را از آنِ خودساخت. هرچند برگزار کننده (مدیریت کل آموزش وزارت فرهنگ و هنرِ) آنزمان که گویی خوابِ دریافت (جوایز) را برای مرکزِ نزدیک به خود دیده بود و گویی به‌این بهانه که نگارنده را در جایگاه کارگردان (حرفهای) بر شمرده بودند. هرچند آنزمان نگارنده، هنوز دانشجوی هنرها بود، از دادنِ(سکههای‌ِ‌‌طلا)به‌ما سرباززدند. و دیرتر که نگارنده با یکی از داورانِ جشنواره (رکنالدین خسروی) داستان را در میان گذاشتم. گفت که برگه‌یِ پیش‌نویسِ داوریِ‌شان را هنوز دارد و آنرا به من داد که بازتابِ آنرا در اینجا آوردهام .

 

 

 

جایگاه یکم کارگردانی، بهترین اجرا و

جایگاه دوم بازیگر زن

جشنواره ی سراسری دانشگاهی

 

the best performance, Directing

 the Universities Festival

 

 & Second place for female acting

 

 

 

 

هرمزهدایت :  آموزشگر و کارگردان

                        Hormoz Hedayat : Teacher & Director                        

            مدرسه ی عالی شمیران      Shemiran College             

  دست آورد                      The result

              هرکه به فکر خویشه            

                  Har ke be fekr e kheeshe               

          نویسنده : احمدنوربخش        

             Author : Ahmad Nourbakhsh            

 

 وقتی سیاه مست بیدار می شود

      Vaghti Siam mast bidar mishavad      

          نویسنده :  مهدی ساده        Author : Mahdi Sadeh           

 

          دلا له      Mach Maker         

        تورنتون وایلدر     Thornton Wilder             

         برگردان : منوچهر آتشی       

                    Translator : Manouchehr Atashi               

 

 نمایش بی آوا  [ مجسمه ]     [ Mime Show [Statue     

که همزمان زنده از شبکه ی سراسری تله ویزیون ملی ایران  پخش شد

با بازی دانشجویان مدرسه : 

آزاده پورمختار، مسعود کریمی، فاطمه نقوی،

 محمد صلحی، شهین نیک زاد،  محمدنیک اعتقاد    

و ...

تالار نمایش مدرسه ی عا لی شمیران 1355 - 1352

Shemiran College 1973 1976

 

 

 

 

 

 

Hormoz Hedayat

  هرمز هدایت 

work shop with the Chapter

  کار با کارگاه نمایش

Cardiff  1979 1980

  1358  1359 کاردیف

 

Hormoz Hedayat : Teacher

  هرمز هدایت :  آموزشگر

    Work Shop - TheatreShahr

  کارگاه آموزشی تاترشهر  

1980-1982

  1359 - 1361

 

 

Hormoz Hedayat : Teacher

  هرمز هدایت :  آموزشگر

Work Shop - Theatre House

  کارگاه آموزش -  خانه ی نمایش

1980-1982

  1359 - 1361 

 

 

Hormoz Hedayat : Teacher

  هرمز هدایت :  آموزشگر

Academy of Cinema

  آموزشگاه آزاد سینمایی

 1986-1987

  1365 - 1366

 

 
 

هرمزهدایت : آموزشگر و کارگردان    

  Hormoz Hedayat : Teacher & Director 

 

مدرسه ی هنر و ادبیات صدا و سیما  1373 - 1370

       TV School   1991-1994

دست آورد :                     : The result

چای خانه باغ پریان  

   Chikhaneh ye Bagh e Parian

 

برپایه ی نمایشنامه ی مهر تقلبی

برگردان داریوش آشوری  Daryush Ashuri

از نمایش درچین بهرام بیضایی   Baham Beyzaei

 

هرمز هدایت :  بازنویس ، سراینده ، آراینده و کارگردان

Hormoz Hedayat : Lyrist , Designer & Director

 

با بازی هنرجویان مدرسه

امیر حسین سلیمانی، حمید گلی، امیر حسین صدیق،

 وحید رزاقی، محمد روحی، محمد مسلمی، محمود تیموری،

امیر زنگی، کاظم شیخ حسنی، حمید رضا شکوهی

سعید جهان شاهی، علیرضا ترمان، محمد ابراهیم افشار،

،محمد رضا عطایی فر

رامین افضلی، مجید معین الدین، کامران ایرانی،

 و یاری حمید رضا اسلامی

 

آهنگساز : میترا بصیری

نوازنده ها: حسین سیادتی، الیکا هدایت

تالار مولوی   زمستان 72 و بهار 73 

Talar e Moulavi 1993-1994

 

 

 

 

     

Hormoz Hedayat : Teacher

  هرمز هدایت :  آموزشگر

Cinema Theatre College 1995-1996

  دا نشکده سینما تاتر1375 - 1374

with students of MA - Animation

  دانشجویان کارشناسی ارشد پویا نمایی

 

 

 Hormoz Hedayat : Teacher

  هرمز هدایت :  آموزشگر

Cinema Theatre College

  دا نشکده سینما تاتر

with students of BA - Drama

  آموزش دانشجویان کار شناسی  نمایش

 

 

 Hormoz Hedayat : Teacher

  هرمز هدایت :  آموزشگر

Tehran University - College of Fine Art

  دانشگاه تهران - دانشکده ی هنرهای زیبا

with students of BA - Drama

  دا نشجویان کار شناسی

 

Hormoz Hedayat : Teacher

  هرمز هدایت :  آموزشگر

Cinema Theatre College

  دا نشکده سینما تاتر

with students of MA - Drama

  دانشجویان کارشناسی ارشد

 

Hormoz Hedayat : Teacher

  هرمز هدایت :  آموزشگر

Soureh University

  دانشگاه سوره

with students of BA - Drama

  دا نشجویان کار شناسی

 

نشان ها

پُوسترها

نوشته ها

داوری

آموزش

رسانه ها

سینما

تله ویزیون

تیاتر

شناسنا مه

میزبان

Awards

Posters

Writings

Jury

Teaching

Media

Cinema

Television

Theatre

About me

Home

 

Covered by the Cloud

پُشتِ اَبر