هرمز هدایت : نشان
جایگاه نخست Hormoz Hedayat : Medal
for first place
از روزگارِ خردی در زمینههایِ هنری کامیابتر بودم تا در کارزارِ ورزش. سرراست بگویم، تابِ باختن در من کم بود. برایِهمین اگر کار بهمیدان هماوردی کشیده میشد، پرهیزکردن را
بهتر میپنداشتم. شنا تنها ورزشی
بود که در آن بهیاریِ برادرم تا آنجا پیش رفتم که
شنا کردنم نگاهها
را بهسوی خود بکشد و این برایم دلانگیز مینمود. هنوز هم هرازگاهی
که شنا میکنم، این داوری را میبینم
و درمییابم و پیداست که برایم خوشآیند
است. هرچند در این رشته هم به هماوردیِ
میدانی تن ندادم .
پایینتر گواهی نامهای را خواهید دید که باگفتهیِ بالا جور در نمیآید و این پرسش را
پیش میآورد که چگونه است تا توانستهام به جایگاهی چون
آنچه در این گواهی آمده است، آن هم در ورزشی
میدانی چون بسکتبال دستیابم؟ پاسخ دادن بدان نیاز به
گفتن پیش زمینه ای دارد.
در بازیهای گروهیِ کوچهای زمانِ نوجوانی ما،
نگارنده جایگاه میانهای داشت. در بازیهای میدانی،
چون والیبال و فوتبال هم بیشتر درشمارِ تماشاگر و
آواگرِ کنارِ گود بودم. بماند که یکبار به پشنوانهی
پیشینهی نمایشی که
داشتم، بلندگویِ
استادیوم را بهمن سپردند تا بازی فوتبال را گزارش کنم. برادرم پرویز
هدایت، گوشِ چپ یکی از دو تیم را بازی میکرد و
گویی گزارش و بازار گرمی کردنم یک سویه شده بود و پیاز داغاش را زیاد کرده بودم، تا آن جا که میکروفن
را (محترمانه) ازمن پس گرفتند.
بازگردم بهداستانِ بسکتبال. این که چهگونه دریافتِ (مدالِ درجهیک) و جایگاه نخست در بازیهای دستههای
آزادِ بسکتبالِ شهرری در آنروزگار برای نگارنده پیش
آمد.
زمین بازیِ ما در دبیرستان عظیمیهِ شهرری، تور و تیرَک و حلقه و جای بازی والیبال و بسکتبال را داشت.
والیبالاَش پیوسته براه بود. و بسکتبال، خاموش و بیگانه
افتاده بود. مگر هرازگاهی که برادرم پرویز و همسالاناَش جانی تازه بدان میبخشیدند، تا زمانیکه بسکتبالیستِ
بهنامِ آنروزگار، حسن مشحون که در زمان نگارش این برگ،
ریاست فدراسیونِ بسکتبالِ کشور بردوش اوست را برای
آموزشِ دوستدارانِ این ورزش بهشهرری آوردند. نگارنده و
گروهی از همسالان در ایندورههایِ آموزشی، نامنویسی کردیم. از آنجا که نگارنده خردی را در سپاهان سرکرده بودم نگاهی آشناتر بهبسکتبال داشتم تا
همسالانم در شهرری، هرچند آنان بهتندی آموزهها را
فرا گرفتند و من نیمه کاره جازدم و پس ماندم. و بماند که در دیگرسو از توانِ
گردآوری و راهاندازیِ خویش سود جستم و دستهیِ بسکتبالِ کاوهیِ پیش آهنگانِ سیار را
برپا کردم.
با همین تیم در (مسابقاتِ) سراسری شهرری در این راستا بازی کردیم و سرانجامش، دریافتِ
جایگاه نخست و (مدالِ درجه یک) آن بازیها شد.
هرچند نگارنده، زمانِ کوتاهی را توانست در این
بازیها تاب بیاورد. در همین (مسابقهیِ نهایی)
بیشتر بیرون از زمین بودم. به (عکسِ)زیر نگاه کنید، تنپوش رهاییام را پوشیدهام . |