رسانه ها
Medea
تله ویزیون
Television
سینما
Cinema
تیاتر
Theare
شناسنامه
Aboqat Me
میزبان
Home
پشتِ اَبر
Behind The Cloud
نوشته ها
Writings
نشان ها
Awards
پُوسترها
Posters
داوری
Jury
  آموختن و آموزش
Learning & Teaching

Theatre  تیاتر

 

 وقتی سیاه‌‌ مست بیدار می‌شود

Vaghti Siah Mast Bidar Mishavad

 هرمزهدایت ( کارگردان )

Hormoz Hedayat (Director) 

تالار نمایش مدرسه ی عالی شمیران  1354

Shemiran College 1975

 

 

 

    راستش به‌یاد نمی‌آورم که کجا و چه‌گونه  نمایشنامه‌یِ "وقتی‌سیاه‌مست‌بیدارمی‌شود"به‌دستِ نگارنده رسید؟! به‌هرروی آن‌را برایِ کار در مدرسه‌یِ عالی شمیران برگزیدم. تا آن‌هنگام یک سالِ دانشگاهی از آموزشِ نمایش به دانشجویانِ آن‌جا از سویِ نگارنده می‌گذشت، سالِ‌پیش ازآن، نمایشِ "هرکه‌به‌فکرخویشه" نوشته‌یِ احمدنوربخش را با این دانشجویانِ دوستدارِ نمایش و با پیروزی در تالارِ دانشکده بر سکویِ نمایش بردیم و با برخوردی درخور و گرم از سویِ بینندگانش روبرو گردید. پیرامون "مهدی‌ساده" نویسنده‌یِ وقتی‌سیاه‌مست بیدارمی‌شود پایین‌تر سخن خواهم گفت.

 

 

 

 

 

پیدا است که

این‌خبر به‌هنگامِ

آماده‌سازیِ نمایش

بازتاب یافته،

هرچند به‌گونه‌ای

 آمده است که انگار همزمان نمایش

بر رویِ صحنه است.

 

 

تالار همایشِ

مدرسه‌یِ عالی شمیران 1354

 

Shemiran College

1975

 

 

     "وقتی سیاه‌مست‌ بیدارمی‌شود" نخستین و شاید تنها کارِ نمایشیِ "مهدی ساده" بود. پس از آن دیگر ما ندیدیم اش و کاری هم از وی سراغ نکردیم. تا همین امروز هم از وی گزارشی نیاقته‌ایم. هرکجا اگر هست پیروز باشد. هرچند تا پایان کارش با ما، شاید هر روز او را می دیدیم. خوب به تنها کارش بسیار دل بسته بود. همزمان، نمایش سربازهای 54 هنرها را کار می‌کردم و هم‌زمان‌هم هردوکار به‌رویِ صحنه رفتند. برای همین به‌ناچار اجراهایِ "وقتی سیاه مست بیدار می‌شود" را به برادرم کیوان سپردم تا سرپرستی کار را بر دوش کشد و خود در تالارِ هنرها برایِ نمایش سربازهای 54 آماده می‌شدم.

     دست کم درآن‌زمان رویدادی این‌چنین که گارگردانی همزمان دو کار در دو تالار جدا گانه برسکویِ نمایش ببرد رخ نداده بود. برای همین مرا به هفته نامه‌یِ جوانان آن‌زمان فرا خواندندو چپ و راست عکس گرفتند که برایم در آن زمان تازگی داشت و باور نکردنی بود. سپس گفتند ما شنیده ایم می خواهید همزمان در چند داشکده کار بگذارید و من هم پاسخ دادم :  خودم که این را نشنیده‌ام، گمان نمی‌کنم آن عکس‌ها هم جایی چاپ شده باشند. یادآور می‌شود که آن‌هنگام عکس‌ها "نگاتیو" گرفته می‌شد و عکاس‌ها چون این روزگار این‌همه درگفتی عکس ولخرجی نمی‌کردند. پیرامون این پدیده داستان‌هایِ شنیدنی درسر دارم که جایِ دیگر وشاید درهمین‌بخش بازگو خواهم کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نشان ها

پُوسترها

نوشته ها

داوری

آموزش

رسانه ها

سینما

تله ویزیون

تیاتر

شناسنا مه

میزبان

Awards

Posters

Writings

Jury

Teaching

Media

Cinema

Television

Theatre

About me

Home

 

Covered by the Cloud

پُشتِ اَبر